1 در رهگذر باد، چراغی که توراست ترسم که بمیرد، از فراغی که توراست
2 بوی جگر سوخته عالم بگرفت گر نشنیدی زهی، دماغی که توراست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلی که بسته این پیرزال جادو نیست همیشه خسته زخم جهان بدخو نیست
2 سرای داد ندانم کدام سوست و لیک ز هفت پاره ی شهر حدوث زین سو نیست
1 غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران
2 سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان
1 در سر مردان غم عشق تو معجر میکشد زاهدان را در خرابات قلندر میکشد
2 هشت راه از کعبه وصل تو تا زر میرود چار حد از خامه عشق تو تا سر میکشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به