- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبح دمان بخت من ز خواب در آمد کز درم آن مه چو آفتاب در آمد
2 گشت معطر دماغ جان ز نسیمت مستی تو در من خراب در آمد
3 ساقی تو گشت چشم مست من از می پهلوی من شست و در شراب در آمد
4 زانکه بسی شب نخفته ام ز غم تو بیهشیم در ربود و خواب در آمد
5 گشت پریشان دلم چو باد سحرگه در سر آن زلف نیم تاب در آمد
6 جستم ازو حال دل، نگفت وی، اما زلف وی از بوی در جواب در آمد
7 خاک ره خود فگن به دیده خسرو ز آنک بنا رخنه شد، چو آب در آمد