در میان خلق عالم، کشت تنهایی از واعظ قزوینی غزل 51

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

در میان خلق عالم، کشت تنهایی مرا

1 در میان خلق عالم، کشت تنهایی مرا بلکه زین وحشت رهاند سر بصحرائی مرا

2 گر شدم محروم دوش از خدمتت، معذور دار بود مهمان عزیزی، همچو تنهایی مرا

3 بال عنقا، نقش طاووسی نمیگیرد بخود بیوجودی کرده فارغ از خودآرایی مرا

4 مردم دارا، ز قیل و قال فارغ نیستند پوچ شد مغزم، قبا تا گشت دارایی مرا

5 آب گوهر، تیرگی هرگز نمی گیرد به خود پاک دارد آب رو از چرک دنیایی مرا

6 گوهر معیوب را، نبود صفا با جوهری از نظرها چون نگاه افگنده بینایی مرا

7 بسکه از یاران دورنگی همچو خارم میگزد خوش نمی آید ز گلها نیز رعنائی مرا

8 من که بودم همچو واعظ عندلیب هر چمن قاف هم دارد قبول اکنون به عنقائی مرا

عکس نوشته
کامنت
comment