-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری کلید خانه آیینه شد صیقل ز همواری
2 نهادت ذوق راحت بالش نرمی بزیر سر ازین غفلت مگر در خواب بینی روی بیداری
3 چو زاهد در کمند وحدت خود غنچه میگردد برای صید دلها دانه و دامیست پنداری
4 دلی کز درد عشق آگاه شد، راحت چه میداند؟ نمیگنجد در یک چشم باهم، خواب و بیداری
5 چنان بر خویشتن واعظ بسان غنچه پیچیدم که برگ گل تواند خانه ام را کرد دیواری