در دل آمد یار و گشت از دیده از اهلی شیرازی غزل 836

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

در دل آمد یار و گشت از دیده غمدیده دور

1 در دل آمد یار و گشت از دیده غمدیده دور بیش از آن نزدیک شد در دل که گشت از دیده دور

2 من به بویی زنده ام جانی ندارم دور ازو مدتی دیرست کز من جان من گردیده دور

3 گر کشد آن مه مرا دستش مگیر ای همنفس مردنم بهتر که یار از من شود رنجیده دور

4 مستم و شوریده و سرگرم آغوش توام ای پری گر عاقلی باش از من شوریده دور

5 ای نصیحتگو میا نزدیک کز سودای عشق اهلی شوریده خود را از دو عالم دیده دور

عکس نوشته
کامنت
comment