1 در آتش پدر نگاه لیلی چون کرد مجنون زرهی دید که سر بیرون کرد
2 سنگی زد و کاسه سرش پر خون کرد آش عجبی به کاسه مجنون کرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خوبان دل گرم و نفس سرد چه دانند؟ باروی چو گل قدر رخ زرد چه دانند؟
2 آسوده دلانی که بخوابند همه شب سرگشتگی عاشق شبگرد چه دانند؟
1 عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
2 من از کمال طلب همچو خضر می یابم که آنچه می طلبم در کمال مطلوبیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **