- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در نظر دایم گرآن زلف دو تا باید مرا ریزش اشک زمین سایی رسا باید مرا
2 بسکه هر عضوم ز ضعف تن به راهی میرود چون قفس از هر جهت چندین عصا باید مرا
3 هر سر مویی ازو دستیست دامنگیر چشم دیده یی از بهر هر عضوش جدا باید مرا
4 چشم بستن از دو عالم، دیده را بینش فزاست از غبار دیده خود توتیا باید مرا
5 آنچه من در راه او کردم، بسان گرد باد خلعت از خاک درش سر تا به پا باید مرا
6 گر تنم واعظ ز هجرش خرج کاهیدن شود روز وصلش جانی از بهر فدا باید مرا