در چشم شناسای ره و رسم امانت از واعظ قزوینی غزل 211

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

در چشم شناسای ره و رسم امانت

1 در چشم شناسای ره و رسم امانت دزدیدن گردن بود از تیغ خیانت

2 پوشیده نظر، دیده ور از یاری مردم کور است که دارد ز عصا چشم اعانت

3 یک فایده خواری ما اینکه عزیزان دیگر نتوانند بما داد اهانت

4 چیزی به بها کس ندهد جنس گران را ای خصم به ما این همه مفروش متانت

5 مالت بود از وارث، از آن رو نکنی صرف ای خواجه ممسک، به تو ختم است دیانت

6 واعظ به نفهمیدگی خویش کن اقرار با لاف فطانت نشود جمع فطانت

عکس نوشته
کامنت
comment