1 در جسم پیاله جان روانست روان در روح بجسم آن روانست روان
2 در آب فسرده آتش سیال است در درج بلور لعل کانست روان
1 آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام
2 چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام
1 بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
2 خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
1 کسیکه او کند از کان که به میتین سیم مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم