در چهره بی شرم، نشانی ز از واعظ قزوینی غزل 197

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست

1 در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست تف باد برآن رو که در آن آب حیا نیست

2 از ذل طمع رست، هرآنکس که به کم ساخت شهریست قناعت که در آن نام گدا نیست

3 راضی به دل آزادی یاران نتوان بود از همنفسان شکر کسی را غم ما نیست

4 از هیچ کسم، چشم کسی نیست ز یاران زآن رو که مرا هیچ کسی غیر خدا نیست

5 با نقش جهان، دل نپسندیده به عقبی است آری زر این شهر در آن شهر روا نیست

6 هرچند که پر زشت بود طاعتم، این هست کز بسکه بدی هست در آن، جای ریا نیست

7 واعظ چه کنی شکوه شب و روز، ز پیری هستت به عصا دسترس، ار قوت پا نیست

عکس نوشته
کامنت
comment