تا برآید نفس از عشق دمی از خواجوی کرمانی غزل 300

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

تا برآید نفس از عشق دمی باید زد

1 تا برآید نفس از عشق دمی باید زد بر سر کوی محبت قدمی باید زد

2 چهره برخاک در سیمبری باید سود بوسه برصحن سرای صنمی باید زد

3 هر دم از کعبهٔ قربت خبری باید جست خیمه برطرف حریم حرمی باید زد

4 هر شب از دفتر سودا ورقی باید خواند وز جفا بر دل پر خون رقمی باید زد

5 هر نفس ز آتش دل خاک رهی باید شد هر دم از سوز جگر ساز غمی باید زد

6 گر نخواهد که برآشفته شود کار جهان دست در حلقه زلف تو کمی باید زد

7 کام جان جز ز برای تو نمی‌شاید خواست راه دل جز بهوای تو نمی‌باید زد

8 گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم سکه مهر ترا بر درمی باید زد

9 خیز خواجو که چو افلاس شود دامن گیر دست در دامن صاحب کرمی باید زد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر