در عشق تو من توام تو من از عطار نیشابوری غزل 421

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

در عشق تو من توام تو من باش

1 در عشق تو من توام تو من باش یک پیرهن است گو دو تن باش

2 چون یک تن را هزار جان هست گو یک جان را هزار تن باش

3 نی نی که نه یک تن و نه یک جانست هیچند همه تو خویشتن باش

4 چون جمله یکی است در حقیقت گو یک تن را دو پیرهن باش

5 جانا همه آن تو شدم من من آن توام تو آن من باش

6 ای دل به میان این سخن در مانندهٔ مرده در کفن باش

7 چون سوسن ده زبان درین سر می‌دار زبان و بی سخن باش

8 یک رمز مگوی لیک چون گل می‌خند خوش و همه دهن باش

9 گر گویندت که کافری چیست گو عاشق زلف پر شکن باش

10 ور پرسندت که چیست ایمان گو روی ببین و نعره‌زن باش

11 گر روی بدین حدیث داری چون ابراهیم بت‌شکن باش

12 ور گویندت ببایدت سوخت تو خود ز برای سوختن باش

13 ور کشتن تو دهند فتوی در کشتن خود به تاختن باش

14 مانند حسین بر سر دار در کشتن و سوختن حسن باش

15 انگشت‌زن فنای خود شو وانگشت نمای مرد و زن باش

16 گه ماده و گاه نر چه باشی گر مرغی ویی نه چون زغن باش

17 انجام ره تو گفت عطار رسوای هزار انجمن باش

عکس نوشته
کامنت
comment