- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
2 بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست
3 سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند از بهر نگاری که چو او در دو جهان نیست
4 ما زنده بدوییم که جان می رود از ما بر وی که به معشوقه زید منت آن نیست
5 مشنو سخن عاشقی از هرزه زبانان کاین کار دل است ای پسر و کار زبان نیست
6 گفتی که هم آغوش خیالم به چه سانی خواب خوش مجنون به بر دوست نهان نیست
7 خسرو ز تو گر دل بستد صاحب حسنی خوش باش که یوسف به یکی قلب گران نیست