1 در هجر تو خلق از سر و سامان شده اند سرگشته چو مجنون به بیابان شده اند
2 باز آ که به جمعیت دل باز رسند جمعی که چو خاک ره پریشان شده اند
1 نیازمند ترا رسم خود پسندی نیست طریق اهل دلان غیر دردمندی نیست
2 به خلق و لطف تو نازیم ای سهی بالا که سرو قد تورا ناز سر بلندی نیست
1 از نرگس توام نظری ای پسر بس است چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
2 گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را پیکان آبدار تواش در جگر بس است