- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هر چه نظر کردیم نقشی ز خیال اوست در آینهٔ عالم تمثال جمال اوست
2 گر آب حیات ماست در چشمهٔ حیوان است می نوش که نوشت باد ، کان عین زلال اوست
3 هر ذره که می بینی خورشید در او پیداست ناقص نبود حاشا کامل به کمال اوست
4 با ذات غنی او عالم همه درویشند سلطان و گدا یکسان ، جائی که جلال اوست
5 دل رفت سوی دریا ما در پی دل رفتیم از عقل مجو ما را بیرون ز خیال اوست
6 این مجلس رندان است ما عاشق سرمستیم مخمور نمی گنجد اینجا چه مجال اوست
7 گر ساقی سرمستان جامی دهدت بستان زیرا که می سید از کسب حلال اوست