-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 همین خرسندی ام بس گرچه دور از محفلش گردم که نام عاشقی چون بشنود من در دلش گردم
2 عجب بحریست عشق او که گر در خون شوم غرقه هنوز آن زهره ام نبود که گرد ساحلش گردم
3 ز شوق دست و تیغ او برقص آیم گه کشتن اگر آندولتم باشد که مرغ بسملش گردم
4 چو گل از غنچه آنمحمل نشین چونروی بنماید بهل ایساربان باری که گرد محملش گردم
5 من آن دیوانه ام اهلی که با مجنون چو بنشینم ز داغ عشق و سوز دل چراغ منزلش گردم