اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی
اثیر اخسیکتی

من خاکِ چنان بادم کو زلفِ از اثیر اخسیکتی غزل 32

غزل 32 ام از 462 غزلیات

من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند

1 من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند در آتشم از آبی کاندامِ تو را ماند

2 مه در گرو خوبی، از عکس بَناگوشت ششدر بفره خواهد اول بر او راند

3 توفیر دل و دیده، از روی تو این باشد کاین بیند و خون گرید آن خواهد و نتواند

4 چشمت چو مرا بیند، گوید که بننشینی تا غمزه خونخوارم جائیت بننشاند

5 زینسان که به بیدادی، تو دست بر آوردی جز یارب مظلومان، دست تو که پیچاند؟

6 دردت چه نهان دارم؟ کز تخته رخسارم هرکس که مرا بیند چون آب فرو خواند

7 گویند نمی‌داند حال تو اثیر، آن بت من صنعت او دانم؛ می‌ریزد و می‌داند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند

شاعر شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند چه کسی است ؟

شاعر شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند اثیر اخسیکتی می باشد.

شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند چیست ؟

قالب شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند غزل است

مضمون اصلی شعر من خاکِ چنان بادم کو زلفِ تو جنباند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر