-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم ز مهر رخت روی کرده در دیوار چو سایه بر رهت افتاده زیر دیوار
2 ندیم و همدمم از صبح تا بشب ناله قرین و محرمم از شام تا سحر دیوار
3 ز بسکه روی بدیوار محنت آوردم جدا نمیشودم یکدم از نظر دیوار
4 کدام یار که او روی ما نگهدارد چو آب دیدهٔ گوهرفشان مگر دیوار
5 کسی که روی بدیوار غم نیاوردی کنون ز مهر تو آورد روی در دیوار
6 بسا که راه نشینان پای دیوارت کنند غرقه به خونابهٔ جگر دیوار
7 چو زیر بام تو آیند خستگان فراق به آب دیده بشویند سربسر دیوار
8 حدیث صورت خوبان چنین مکن خواجو که پیش صورت او صورتند بر دیوار