از آن خویش کنم من که از امیرخسرو دهلوی غزل 1636

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

از آن خویش کنم من که جان دهم بستان

1 از آن خویش کنم من که جان دهم بستان که ز آن خود نشنوی تو به حیله و دستان

2 بدین صفت که ز سر تا قدم همه شکری حلال بادت شیری که خوردی از پستان

3 چه باشد ار به سر وقت من رسی وقتی چو مکرمان به سوی کلبه تهی دستان

4 برون خرام که تا پارسای ثابت حال فدم درست نیارد نهاد چون مستان

5 مرا که دعوی بازار زهد و تقوی بود به یک کرشمه چشمت تمام بشکست آن

6 من ضعیف چه مرد غمت که بازوی عشق به پنجه تاب دهد دست رستم دستان

7 صلای عیش دهندم مرا که دل جایی ست چه جای رفتن باغ است و گشتن بستان

8 غلام ناله دیوانگان روی توام خوش است زمزمه مرغ در بهارستان

9 گهی گهی دل من شاد کن به دشنامی دعای خسرو مسکین بدین قدر بستان

عکس نوشته
کامنت
comment