- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خوش آن باد که هر روز به سویت گذرد ناخوش آن آب کزین دیده به جویت گذرد
2 سیل چشمم همه خون است، نکو بشناسی هر کجا گریه عشاق به سویت گذرد
3 جان به دنباله آن باد رود بوی کنان کاین طرف گه گهی آلوده به بویت گذرد
4 هر شبی بیخود و دیوانه ام از دست خیال بسکه تا روز در اندیشه رویت گذرد
5 عیش تلخم چو می تلخ کند هر دم مست بسکه در لذت آن تلخی خویت گذرد
6 می جهد شعله آه من و من می سوزم گه نباید که بر آن روی نکویت گذرد
7 خسرو از بیم که روزش به درت نگذارند هر شبی آید و دزدیده به کویت گذرد