از می عشق تو چنان مستم از عطار نیشابوری غزل 482

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

از می عشق تو چنان مستم

1 از می عشق تو چنان مستم که ندانم که نیست یا هستم

2 آتش عشق چون درآمد تنگ من ز خود رستم و درو جستم

3 لاجرم هست نیستم، هیچم لاجرم عاقلی نیم، مستم

4 چند گویم ز خود که در ره عشق جرعه‌ای خوردم و ز خود رستم

5 ننگ من از من است بی من من بر پریدم به دوست پیوستم

6 ساقیا درد درد در ده زود که به یک درد توبه بشکستم

7 باز، خمخانه برگشادم در باز، زنار بر میان بستم

8 هرچه کردم به عمرهای دراز زان همه حسرت است در دستم

9 ترک عطار گفتم و بی او دیده پر خون به گوشه بنشستم

عکس نوشته
کامنت
comment