بیم است که صد آه برآرم از عطار نیشابوری غزل 659

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بیم است که صد آه برآرم ز جگر من

1 بیم است که صد آه برآرم ز جگر من تا بی تو چرا می‌برم این عمر به سر من

2 آگاه از آنم که به جز تو دگری نیست و آگاه نیم از بد و از نیک دگر من

3 عمری ره تو جستم و چون راه ندیدم کم آمدم آنجا ز سگ راهگذر من

4 دل سوخته زانم که کنون از سرخامی کردم همه کردار نکو زیر و زبر من

5 در کوی خرابات و خرافات فتادم وآنگاه بشستم به میی دامن‌تر من

6 پر کردم از اندوه به یک کوزهٔ دردی هر لحظه کناری ز خم خون‌جگر من

7 وامروز درین حادثه دانی به چه مانم در نزع فرومانده چون شمع سحر من

8 مردان چو نگین مانده در حلقهٔ معنی وز حلقه به درمانده چو حلقه به در من

9 ای دوست به عطار نظر کن که ندارم جز بی خبری از ره تو هیچ خبر من

عکس نوشته
کامنت
comment