-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل میکند صیدم باین قلاب صیاد اجل
2 از حواس و از قوی، دیگر بما چیزی نماند خرمن تن رفته رفته، رفت بر باد اجل
3 چون گران شد گوش، واکن چشم ازین خواب گران این گرانی، هست در گوش تو فریاد اجل
4 قد چو خم شد، گردن تسلیم میباید کشید بر تو باشد قد خم، شمشیر جلاد اجل
5 سخت سستی گشته زور آور ز پیری، وقت شد وارهیم از زحمت این تن، به امداد اجل
6 هست وقت آنکه فکر خود کنم واعظ، ولی کرده ام خود را فراموش از غم یاد اجل