دلم برون شد از غمت، از امیرخسرو دهلوی غزل 470

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد

1 دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد زبون شدم که بود کو ز دست غم زبون نشد

2 به جلوه گاه نیکوان که هست جلوه بلا کسی درون پرده شد که از بلا برون نشد

3 ز آب چشم عاشقان کجا ز دیده تر کند ز شوخی شکرلبان دل کسی که خون نشد

4 چه ناله ها که کرد دل که یار از آن خود کند رخ نکویی مرا چه حیلت است چون نشد؟

5 چو مردنی شدم ز غم، چه جویم از کسی دعا؟ که از دعای مردمان حیات کس فزون نشد

6 ندانم این که چون زیم، حیات دل چسان بود؟ ز جادویی که خسرو از دلت به صد فسون نشد

عکس نوشته
کامنت
comment