از جهت ره زدن از جلال الدین محمد مولوی غزل 208

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

از جهت ره زدن راه درآرد مرا

1 از جهت ره زدن راه درآرد مرا تا به کف رهزنان بازسپارد مرا

2 آنک زند هر دمی راه دو صد قافله من چه زنم پیش او او به چه آرد مرا

3 من سر و پا گم کنم دل ز جهان برکنم گر نفسی او به لطف سر بنخارد مرا

4 او ره خوش می‌زند رقص بر آن می‌کنم هر دم بازی نو عشق برآرد مرا

5 گه به فسوس او مرا گوید کنجی نشین چونک نشینم به کنج خود به درآرد مرا

6 ز اول امروزم او می‌بپراند چو باز تا که چه گیرد به من بر کی گمارد مرا

7 همت من همچو رعد نکته من همچو ابر قطره چکد ز ابر من چون بفشارد مرا

8 ابر من از بامداد دارد از آن بحر داد تا که ز رعد و ز باد بر کی ببارد مرا

9 چونک ببارد مرا یاوه ندارد مرا در کف صد گون نبات بازگذارد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment