1 شدم پیر بدین سان و تو هم خود نه جوانی مرا سینه پر انجوخ و تو چون چفته کمانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
2 چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
1 همه نیوشهٔ خواجه به نیکویی و به صلحست همه نیوشهٔ نادان به جنگ و فتنه و غوغاست
1 به تو بازگردد غم عاشقی نگارا، مکن این همه زشتیاد
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به