-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم
2 سایهای بودم از اول بر زمین افتاده خوار راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
3 زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم
4 میمپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم
5 در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
6 چون همه تن دیده میبایست بود و کور گشت این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم
7 خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی تا کجاست آنجا که من سرگشتهدل آنجا شدم
8 چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم