-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش
2 می لعل ار چه لطیفست در آن جام عقیق آن ندارد ز لطافت که در آن جامه تنش
3 گر در آئینه در آن صورت زیبا نگرد بو که معلوم شود صورت احوال منش
4 بوی پیراهن یوسف ز صبا میشنوم یا ز بستان ارم نفحهٔ بوی سمنش
5 باغبان گر به گلستان نگذارد ما را حبذانکهت انفاس نسیم چمنش
6 نتواند که شود بلبل بیچاره خموش چو نسیم سحری بر خورد از نسترنش
7 دهن تنگ ورا وصف نمیآرم کرد زانکه دانم که نگنجد سخنی در دهنش
8 بسکه در چنگ فراق تو چو نی مینالم هیچکس نیست که یکبار بگوید مزنش
9 خواجو از چشمهٔ نوش تو چو راند سخنی میچکد هر نفسی آب حیات از سخنش