- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا دردی است کز درمان کس تسکین نخواهد شد طبیبم تا نخواهد کشتن از بالین نخواهد شد
2 مرا بی باده چون ساغر کسی در خنده چون آرد شراب تلخ اگر نبود لبم شیرین نخواهد شد
3 اگر بخت اینچنین یاری دهد یار آنچنان باشد کسی غیر از اجل یار من مسکین نخواهد شد
4 چنین بدخو که من دیدم که گردد شاد از او روزی که روز دیگر از خوی بدش غمگین نخواهد شد
5 ز اشک و آه خود اهلی گرفتم ره کنی در سنگ به اینها رخنهای در آن دل سنگین نخواهد شد