1 من سر بنهم در رهت ای کان کرم کامروز از تو ای صنم مست ترم
2 سوگند خورم و گر تو باور نکنی سوگند چرا خورم چرا می نخورم
1 چون رسیدند آن نفر نزدیک او بانگ بر زد هی کیانید اتقو
2 با ادب گفتند ما از دوستان بهر پرسش آمدیم اینجا بجان
1 آن یکی از خشم مادر را بکشت هم به زخم خنجر و هم زخم مشت
2 آن یکی گفتش که از بد گوهری یاد ناوردی تو حق مادری
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم