- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن نیم که به عمر از وفای خود بروم ز آستانت به حسن رضای خود بروم
2 منم فتاده به خاکی و هر زمان چون باد گذر کنی به سر من ز جای خود بروم
3 به راه بی سر و پا می روم که آب دو چشم رها نمی کندم تا به پای خود بروم
4 چنان ضعیف شدم، گر دعای وصل کنم ز آه خود به فلک با دعای خود بروم
5 مرا جهان بلا بر سر است و می خواهم که سر نهم، ز جهان با بلای خود بروم
6 به دست بوس خیال تو گر شود ممکن درون دیده صورت نمای خود بروم
7 در انتظار وصالت ز دست شد خسرو دلت نشد که به سوی گدای خود بروم