- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
2 همچو روی تو همه کار من آراسته بود وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
3 تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد هیچ شک نیست کزین واقعه من جان نبرم
4 این منم کز بر تو دور شدم، شرمم باد چه کنم، عاجز فرمان قضا و قدرم
5 بخت، خوش داشت به هر روز، وصال غم تو تا ز شبهای فراق تو چه آید به سرم