شرگشته ام و چاره تقدیر از اهلی شیرازی غزل 1112

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم

1 شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم در مانده تقدیرم و تدبیر ندارم

2 منصور فت گر بکشندم بسردار از عشق تو جز ناله شبگیر ندارم

3 دیوانه بصد عقل من غمزده جانست من غایتش اینست که زنجیر ندارم

4 زاهد چه زند بر دل ما ناوک طعنه من هم نه در ترکش ازین تیر ندارم

5 هر سرو که برخاست منش لاله باغم کو داغ جوانی که من پیر ندارم

6 تقصیر اگر میکنم اندر ره طاعت در سجده او شکر که تقصیر ندارم

7 اهلی نبود خواب مرا از غم عشقش خواب دگران را سر تعبیر ندارم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر