ای غذای جان مستم نام از عطار نیشابوری غزل 686

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای غذای جان مستم نام تو

1 ای غذای جان مستم نام تو چشم عقلم روشن از انعام تو

2 عقل من دیوانه جانم مست شد تا چشیدم جرعه‌ای از جام تو

3 شش جهت از روی من شد همچو زر تا بدیدم سیم هفت اندام تو

4 حلقهٔ زلف توام دامی نهاد تا به حلق آویختم در دام تو

5 دشنهٔ چشمت اگر خونم بریخت جان من آسوده از دشنام تو

6 گفته بودی کز توام بگرفت دل جان بده تا خط کشم در نام تو

7 منتظر بنشسته‌ام تا در رسد از پی جان خواستن پیغام تو

8 وعده دادی بوسه‌ای و تن زدی تا شدم بی صبر و بی آرام تو

9 وام داری بوسه‌ای و از تو من بیشتر دل بسته‌ام در وام تو

10 وام نگذاری و گویی بکشمت از تقاضاهای بی هنگام تو

11 بوسه در کامت نگه‌دار و مده گر بدین بر خواهد آمد کام تو

12 کی چو شمعی سوختی عطار دل گر نبودی همچو شمعی خام تو

عکس نوشته
کامنت
comment