-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کرده شهید عشق ترا شست و شو بخون کرده
2 جنون عشق اگر نیست چرخ مجنون را بتهمت غلط افسانه در جنون کرده
3 به دوش من نهد ایام هر کجا باریست قضابخانه گردون مرا ستون کرده
4 چراغ مجلس مستان شب نشین بودم مرا غم تو چو شمع سحر زبون کرده
5 زبان کلک گرفتم حدیث خطت گفت حکایت دهنت را ندیده چون کرده
6 بیان نامه سیاهی حکایت اهلی است که عمر در سر افسانه و فسون کرده
7 سر نیاز نهادم بسجده آن بت که ای بحسن خداوند و ما همه بنده
8 همیشه خلعت حسن تو تازه باد چو گل ولی زیاد مبر اهلی کهن ژنده