تا تولای تو کردم شدم از از اثیر اخسیکتی غزل 90

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار

1 تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار باجفای تو خوشم گر تو نگیری آزار

2 من بگریم تو بخندی چکنم خوش باشم توو آن خنده شیرین من واین گریه زار

3 چون گل و خار زبستان تو آمد نه رواست گل چو جان داشتن و خار رهاکردن خوار

4 منبر اول تو نهی، دار بآخر توزنی من چو مشغول توام فارغم از منبرودار

5 گر تو فریاد رسی دست نیارد بیداد ور تو زنهار خوری سود ندارد زنهار

6 عشق گوید برو اینک کفن و اینک تیغ درد گوید برو اینک سرو اینک دیوار

7 او عدو پرورد و دوست کند برکت چست دام اندیشه برافکن سر اقرار برآر

8 یا، ره دشمنی خود بملامت برگیر یا حق دوستی من به تمامت بگذار

9 یا به اسلام درآ، خرقه اسلام بپوش یا به کبری شو و در بند به پیگر زنار

عکس نوشته
کامنت
comment