بسکه از بخت از ادیب الممالک فراهانی مقطع 43

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

بسکه از بخت خویش مایوسم

1 بسکه از بخت خویش مایوسم جاودان اندرین سرای سپنج

2 روز تا شب بسان نرادان با غم دل همی زنم شش و پنج

3 استخوانیست پیکرم بی گوشت مانده بر جای چون شه شطرنج

4 پیکرم را بود چو زلف بتان شکن و تاب و پیچ و چین و شکنج

5 بدماغ و دلم زمانه نهشت فکر موزون و طبع قافیه سنج

6 راست گوئی که خورده ام افیون یا شراب و حشیش و بذر البنج

7 سمر است این سخن که گنج رسد مردمان را پس از کشیدن رنج

8 گر چنین است بنده را ز چه روی از پس رنجها نیاید گنج

9 آری ار بخت من مساعد بود تن زارم نخستی از قولنج

عکس نوشته
کامنت
comment