-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلخوشم از عشق جان افزای خویش دوست دارم یار بی همتای خویش
2 در نظر نقش خیالش بسته ام خوش نشسته نور او بر جای خویش
3 کنج میخانه بود مأوای ما جنت المأوای ما مأوای خویش
4 آبروی عالمی از ما بود نه ز جوی غیر از دریای خویش
5 شمع عشقش آتشی خوش برفروخت سوختم ازعشق سر تا پای خویش
6 هر که او سودای عشقش می کند می کند سر در سر سودای خویش
7 نور چشم نعمت الله دیده ام روشنست از نور مه سیمای خویش