من بنده آن روی که دیدن از امیرخسرو دهلوی غزل 490

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

من بنده آن روی که دیدن نگذارند

1 من بنده آن روی که دیدن نگذارند دیوانه زلفی که کشیدن نگذارند

2 از تشنگیم شعله زنان سینه و از دور شربت بنماید و چشیدن نگذارند

3 چون زیستنی نیستم، ار بینم و ار نی ای دوست، چه وقت است که دیدن نگذارند؟

4 صد دیده و دل منتظر تیر تو، فریاد کش با من بیچاره رسیدن نگذارند

5 یارب، چه عذابی ست برین مرغ گرفتار؟ بسمل نپسندند و پریدن نگذارند

6 گفتم سخنی بشنوم و جان دهم اکنون محروم بمیرم، چو شنیدن نگذارند؟

7 صد چاک شده سینه و صد پاره شده دل این بی خبران جامه دریدن نگذارند

8 امروز صبا از جگرم بوی گرفته ست زنهار کزان سوش وزیدن نگذارند

9 صد خار جفا خورد ز هجران تو خسرو آه، ار گلی از روی تو چیدن نگذارند

عکس نوشته
کامنت
comment