1 یک دمی خوش چو گلستان کندم یک دمی همچو زمستان کندم
2 یک دمم فاضل و استاد کند یک دمی طفل دبستان کندم
3 یک دمی سنگ زند بشکندم یک دمی شاه درستان کندم
4 یک دمم چشمه خورشید کند یک دمی جمله شبستان کندم
5 دامنش را بگرفتم به دو دست تا ببینم که چه دستان کندم
6 دردی درد خوشش را قدحم گر چه او ساقی مستان کندم
7 زان ستانم شکر او شب و روز تا لقب هم شکرستان کندم