- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید یا نگاهی به سوی خویشتنش خواهم دید
2 زان من بود گهی او که بدانگونه که بود هم بدین چشم دگر بار منش خواهم دید
3 گوشه چشمش دیدم دلم آنجا مانده ست جان هم آنجاست به کنج دهنش خواهم دید
4 پیش ازین صبر ندارم، به رهش بنشستم وقت آخر که هم آمد شدنش خواهم دید
5 مردمان روش ببینند و مرا طاقت نی من همان زلف شکن بر شکنش خواهم دید
6 آشکارام دران دم که بخواهد کشتن من نهانی به رخ چون سمنش خواهم دید
7 گر کشد، یاری ازین جور کشیدن بر هم سوختم چند چنین کنش خواهم دید
8 او اگر آید وگرنه، چو مرا نیست قرار من همین شسته به ره آمدنش خواهم دید
9 یارب، این خسرو ازین جور گهی خواهد زست چند رسوا شده مرد و زنش خواهم دید