خواهم گرفتن از جلال الدین محمد مولوی غزل 194

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را

1 خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهاده‌ام خوش آن قبله نظر را

2 دیوار گوش دارد آهسته‌تر سخن گو ای عقل بام بررو ای دل بگیر در را

3 اعدا که در کمینند در غصه همینند چون بشنوند چیزی گویند همدگر را

4 گر ذره‌ها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را

5 ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن در خانه دلم شد از بهر رهگذر را

6 رمزی شنید زین سر زو پیش دشمنان شد می‌خواند یک به یک را می‌گفت خشک و تر را

7 زان روز ما و یاران در راه عهد کردیم پنهان کنیم سر را پیش افکنیم سر را

8 ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانیم بی زخم‌های میتین پیدا نکرد زر را

9 دریای کیسه بسته تلخ و ترش نشسته یعنی خبر ندارم کی دیده‌ام گهر را

عکس نوشته
کامنت
comment