همی گویم که وقتی، از امیرخسرو دهلوی غزل 1693

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو

1 همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو

2 چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو

3 من امشب جان شیرین در سر و کار وفا کردم تو در دولت بمان جاوید هر روزی بر افزون شو

4 بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، ای زاهد پس آنگه پای کوبان پیش آن لبهای میگون شو

5 به دیوار خرابات اوفگندم خرقه رسمی حلالت کردم، ای دزد، از درون بستان و بیرون شو

6 مسافر می شود مهمان و دل همراه او، ای جان هنوز او فرصتی دارد تو باری پیش ازو خون شو

7 نیاید عاقلان را، خسروا، سودای تو باور گر این را محرمی خواهی، به گورستان مجنون شو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر