-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو
2 چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو
3 من امشب جان شیرین در سر و کار وفا کردم تو در دولت بمان جاوید هر روزی بر افزون شو
4 بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، ای زاهد پس آنگه پای کوبان پیش آن لبهای میگون شو
5 به دیوار خرابات اوفگندم خرقه رسمی حلالت کردم، ای دزد، از درون بستان و بیرون شو
6 مسافر می شود مهمان و دل همراه او، ای جان هنوز او فرصتی دارد تو باری پیش ازو خون شو
7 نیاید عاقلان را، خسروا، سودای تو باور گر این را محرمی خواهی، به گورستان مجنون شو