-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گویم سخن شکرنباتت یا قصه چشمه حیاتت
2 رخ بر رخ من نهی بگویم کز بهر چه شاه کرد ماتت
3 در خرمنت آتشی درانداخت کز خرمن خود دهد زکاتت
4 سرسبز کند چو تره زارت تا بازخرد ز ترهاتت
5 در آتش عشق چون خلیلی خوش باش که میدهد نجاتت
6 عقلت شب قدر دید و صد عید کز عشق دریده شد براتت
7 سوگند به سایه لطیفت سوگند نمیخورم به ذاتت
8 در ذات تو کی رسند جانها چون غرقه شدند در صفاتت
9 چون جوی روان و ساجدت کرد تا پاک کند ز سیئاتت
10 از هر جهتی تو را بلا داد تا بازکشد به بیجهاتت
11 گفتی که خمش کنم نکردی میخندد عشق بر ثباتت