- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دامن دل از تو در خون میکشم ننگری ای دوست تا چون میکشم
2 از رگ جان هر شبی در هجر تو سوی چشم خونفشان خون میکشم
3 گرچه چون کاهی شدم از دست هجر بار غم از کوه افزون میکشم
4 دور از روی تو هر دم بی تو من محنت و رنج دگرگون میکشم
5 آن همه خود هیچ بود و درگذشت درد و غم این است کاکنون میکشم
6 من که عطارم یقین میباشدم کین بلا از دور گردون میکشم