به سراپردهٔ میخانه از شاه نعمت‌الله ولی غزل 552

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

به سراپردهٔ میخانه روان خواهم شد

1 به سراپردهٔ میخانه روان خواهم شد خوش شبی معتکف کوی مغان خواهم شد

2 به خرابات فنا رخت بقا خواهم برد ترک خود کرده و بی نام و نشان خواهم شد

3 گرچه در میکدهٔ پیر مغان پیر شدم باز از دولت آن پیر جوان خواهم شد

4 چشم من غیر خیالش چو نمی بندد نقش هرچه بینم به خیالش نگران خواهم شد

5 هر کجا جام مئی بود به دست آوردم گوئیا ساقی رندان جهان خواهم شد

6 ما چه موجیم و در این بحر پدید آمده ایم یک دمی همدم من شو که نهان خواهم شد

7 نعمت الله چو خیالی که تو بینی در خواب ور چنین نیست در این هفته چنان خواهم شد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر