من آن نیَم که گذارم ز از خیالی بخارایی غزل 333

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو

1 من آن نیَم که گذارم ز دست دامن تو تو گر ز طوق وفا سرکشی به گردن تو

2 گذار تا به کف آریم دامن زلفت وگرنه روز جزا دست ما و دامن تو

3 چو شمعِ صبح دم از نور زن که بس باشد صفای چهره دلیل ضمیر روشن تو

4 شبی که مجلس خلوت صفا دهی، مه را نمی رسد که سر اندر زند به روزن تو

5 مقام قرب همین بس بود خیالی را که خانهٔ دل مسکین اوست مسکن تو

عکس نوشته
کامنت
comment