برگ نسرین ترا بی خار از خواجوی کرمانی غزل 530

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز

1 برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز

2 دوش می‌گفتی که چشم ناتوانم خوشترست خوشترست اما منش بیمار می‌یابم هنوز

3 تا نپنداری که بنشست آتش منصور از آنک سوز عشقش همچنان از دار می‌یابم هنوز

4 از سرشک چشم فرهاد ای بسا لعل و گهر کاین زمان در دامن کهسار می‌یابم هنوز

5 همچو خسرو جان شیرین باختم در راه عشق لیک در دل حسرت دلدار می‌یابم هنوز

6 ماه کنعانم برفت از کلبهٔ احزان ولی عکس رویش بر در و دیوار می‌یابم هنوز

7 اول شب بود کان یار از شبستانم برفت وز نسیم صبح بوی یار می‌یابم هنوز

8 جز نسیمی کان به چین زلف او بگذشت دوش دامنش پر نافهٔ تاتار می‌یابم هنوز

9 گر چه خواجو شد مقیم خانقاه اما مدام خلوتش در خانه خمار می‌یابم هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر