از خرابات می رسم از شاه نعمت‌الله ولی غزل 220

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

از خرابات می رسم سرمست

1 از خرابات می رسم سرمست فارغ از نیست ایمنم از هست

2 عین ما را به عین ما بیند هرکه در بحر ما به ما پیوست

3 ننگ و نام نکو به دست آورد آنکه از ننگ و نام خود وارست

4 دست من تا گرفت دست نگار وه چه دستان که می کند زان دست

5 مرغ جانم برای دانهٔ خال شده در دام زلف او پابست

6 عهد بستیم با سر زلفش ما بر آنیم گرچه او بشکست

7 از سر کاینات برخیزد هر که با سیدم دمی بنشست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر