1 منم که تا زیم از عشق مست خواهم بود به راه خوبان چون خاک پست خواهم بود
2 چو عقل از سر تقوی ز دست رفت، کنون شراب در سر و ساغر به دست خواهم بود
3 کلید باده در انداخته به پرده دل خدای تا در توبه نبست خواهم بود
4 ببرد حسن بتان دینم، ای مسلمانان چو هندوان پس از این بت پرست خواهم بود
5 از اشتیاق تو در رنج، نیست خواهم شد در آرزوی تو تا عمر هست، خواهم بود
6 به سینه زن نه به دیده خدنگ غمزه، از آنک ز دیده من به تماشای شست خواهم بود
7 خط تو گفت در آغاز خاستن، کاینک منم که فتنه اهل نشست خواهم بود
8 دل از خط تو مرا گفت، رو به گلشن و باغ که من به سایه آن خاک پست خواهم بود
9 صلاح کاهش جان است، عشق خواهم باخت فساد لذت عیش است، مست خواهم بود
10 نگار من عمل زلف خود مرا فرمای اگر چه روز و شب اندر شکست خواهم بود
11 چو خورد هم به ازل جام عاشقی، خسرو همیشه مست شراب الست خواهم بود